اگر تو آمریکا هم قوانین نامگذاری شرکتها مثل ایران بود
اسم شرکت اپل میشد سیبپردازان سیستمگستر غرب
سیم کارت بخرید با دوست دخترتون حرف بزنید بعد با جایزش با اون یکی دوست دخترتون حرف بزنید
جشنواره دختر بازیِ ایـــرانســل
دیشب یه دزد اومد خونمون دنبال پول میگشت تو کمـــــد !!!
.
.
هیچی دیگه ، خلاصه منم بیدار شدم از تخت اومدم پایین با هم دنبالش گشتیــــــــم …
آبــــروم رفــــــت
اگر لاریجانیها برادر دیگه ای هم دارن بگن ما طاقتشو داریم
ساعت شیش صبح تو رادیو گفت:
با هرکی قهرین همین الان بهش زنگ بزنین و آشتی کنین ^_^
والا با هرکی هم آشتی باشیم اون موقع صبح بهش زنگ بزنیم جــِــرمون مــیـــده :
تو تاکســی از بــس چســبیدم بــودم بــه در یهــو در باز شــد ...!
منــم مجبــور شــدم دختــره رو بگــیرم نیفــتم بیــرون از تاکســی ...!
بیچــاره از تــرس بغــلم کرده بــود ...
هــی میگــفت ســالمــی ؟ چیــزیت کــه نشــد که؟ و از ایــن صوبتـــا...
منــم به رانــنده گفــتم بــزنه بغــل میــخوام تــوو افــق محـــو شم... :))
خدایش عجب دختر با مرامی بود
میگن تو جهنم وقتی خدا عذاب الهی رو نازل میکنه، ایرانى ها یه گوشه لم میدن و میگن: ای بابا! اینم که تکراریه
یکی از دوستام رو دیدم عصبی ... گفتم چیه ؟
گفت شانس ما رو میبینی ؟ تو بچگی با 100 تا دختر، دکتر بازی کردیم، الان آدرس هیچکدومشون رو نداریم، اما یه بار بچگی خونه همسایمون توی خودم شاشیدم، حالا دخترشون شده همکارم!
نشسته میز روبروم هر روز صبح بهم میگه چطوری شاشو
بچه های الآن که سختی نمی کشن؟
ما دهنمون صاف شد انقدر دفتر خط کشی کردیم
یارو دفتر میخره از قبل حتی مشقاشم توش نوشته شده
واقعا شانس آوردیم همه بیماریها رو خارجی ها کشف میکنن و اسم خودشونو میذارن روش وگرنه مثلا بجای پارکینسون باید میگفتیم مرض کامبیز یا درد حاج مرتضی وبرادران به غیر مجتبی
با این گرونی گوشت تا چند وقت دیگه جلو پای عروس و دوماد مجبورن تن ماهی باز کنن
شباهت زندگی من و اینشتین در اینه که هر دو بچگیهامون خنگ بودیم
ولی خب
از وسطهای بیوگرافیمون به بعد یه کم متفاوت میشه …
بَ رَ بَ بَ چیست؟
همون برو بابای خودمونه
اینو در پاره مواقع با دهنی کج، واسه تضعیف روحیه طرف بکار میبرن
با بابام حرفم شد رفت تو آشپزخونه به مامانم گفت: واسه خاطر چهل تومن یارانه باید این الدنگ رو تحمل کنیم؟!
یه موقعی توی مراسم عقد سکه هدیه میدادن، بعد شد نیم سکه، بعد ربع سکه، بعد این سکههای یک گرمی و نیم گرمی «پارسیان» و این چیزا اومد ...
عنقریب روزی فرا میرسه که به عروس و داماد فقط بتونیم بگیم "آفرین !!!
اگه بخوای خلبان بشی، هزار جور مریضی داری ولی بخوای معافیت پزشکی بگیری، سالمِ سالمی
یـکـی از فـانـتـزیـام این بود که تنظیم خانواده رو با نمره 9 بیفتم، تا خانوادم باور کنن من تو خط این چیزا نـیـــســـتـم ولی لامصب 20 شدم
یکی از فانتزیام همیشه این بود تو سیستم عامل ویندوز یک مشکلی پیدا کنم بفرستم براشون بعد بیل گیتس زنگ بزنه بگه مهندس لطفا بیا امریکا تو مجموعه من دخترمم میدم بهت کنیزت باشه تا آخـــــر عمرش. خونه ماشین پول همه چی میدم بهت
بعد یک دقیقه سکوت بگم: دلم میخواد ، اما من متعلقم به این مردمم
بابام به مامانم اس ام اس عاشقانه فرستاده...الان 2 روزه خونمون دعواست!!
مامانم گیر داده به بابام که این اس ام اس و کی واست فرستاده !!!!
داشتم تو اتوبان میرفتم دیدم یه بچه ای رو موتور خوابش برده بود و داشت می افتاد باباش هم اصلا حواسش نبود.
رفتم کنارش هر چقدر بوق میزدم نمی فهمید.
آخرش رفتم جلوش و سرعتمو کم کردم تا ایستاد بهش گفتم :
پس چرا حواست به بچه ات نیس ؟؟؟
ی دفعه دو دستی زد تو سرشو گفت :
اصغر پس ننه ت کوووووووو؟؟!!!!
از مارمولک له شده زشت تر? پسربچه تو سن بلوغه. اصلن مثل کوبیسم میمونه!!! هیچیش به هیچیش نمیاد!!!
رفتم یوگا اسم بنویسم، لامصـــب دو به شک بودم حوصلم میشه برم یا نه!
یارو گفت میای کلاس ملافه و بالشم بیار!! فهمیدم همون ورزشیه که یه عمر دنبالش بودم
آیا میدانید این زوجهای عاشقی که روی ریل قطار و به سمت غروب خورشید قدم میزنند،یا تا حالا قطار سوار نشده اند یا اگه سوار شده اند دستشویی نرفته اند،یا اگه دستشویی رفته اند به سیستم دفع فاضلاب قطار دقت نکرده اند؟
رفتم داروخونه یه قرص ضد حساسیت گرفتم.
تو عوارض جانبیش نوشته:
سردرد، سرگیجه، نفخ، حالت تهوع، اختلال در خواب
دو بینی، اختلال در تشخیص، نارسایی کبد، نارسایی کلیه
نارسایی قلب، سکته قلبی، سکته مغزی، مرگ ناگهانی !
فکر کنم اگه سیانور می گرفتم، عوارضش کمتر بود
از غضنفر می پرسن: بلندترین برج تهرون کدومه؟ می گه: آزادیه دیگه، معلومه که !!!
دو باره می پرسن: پس برج میلاد چی؟
جواب می ده: بابا شما خبر ندارین! اگه برج آزادی لنگ هاشو ببنده، از میلاد هم بلندتره
من قبلنا همش به بدنم شامپو بدن خارجی میزدم ..
ولی از وقتی فهمیدم تو روز قیامت قراره بر علیه من شهادت بِدن، بهشون گریس هم نمیزنم،
آدم فروشای پس فطرت
گمونم اسب سفید شاهزاده منو کشتن و باهاش سوسیس درست کردن، و گرنه امکان نداشت اینقده دیر کنه
سعی کنید در مسائلی که به خودتون مربوطه دخالت نکنید
دیگران زحمتشو میکشن
یکی از رموز ماندگاری دوستیها اینه که هر کسی دونگ خودش رو بده
هـرکـاری میکنــم آیفـونـم بـه اینتـرنــت وصــل نمیشــه!! دکمـشـو کـه میــزنـم در خــونـه بـاز میشــه ..!! پس این ملّت چی میگن ما با آیفون میایم نت
خیلی پیش اومد خودمو به سرماخوردگی زدم که مدرسه نرم ... اما من هنوز موندم اون دکتری که منو معاینه می کرد و می گفت: مریضی و چند جور قرص و دوا می نوشت تا خوب بشم، مدرکشو از کجا گرفته بود؟
یه فولدر خیلی شخصی و خصوصی دارم توی کامپیوتر خونه و سرکارم، اسمشُ گذاشتم"غرب از نگاه استاد رحیم پور ازغدی" اینجوری دیگه فکر نکنم کسی بازش کنه
میدونید چرا روی خیابان ولی عصر این اسمو رو گذاشتن ؟؟؟
چون صبح و ظهر
هیچ خبری نیست
ولی عصصصصصصصصصر، بیا ببین چه خبره
تو ایران فقط وقتی آرایش عروس رو قبول دارن که دیگه حتی مادرش هم نشناسدش
یادش بخیر یه زمانی تلویزیون تبلیغ سس و رب رو میکرد و بعد میگفتن : هزاااااااااااار سکه تمام بهار آزادی دو هزااااااااار نیم سکه... الان دستمال توالت هم نمیتونن جایزه بدن
اگه سال تا سال یه قرون تو جیبت نباشه مامان و بابات نمی فهمند، کافیه یه نخ سیگار تو جیبت باشه همه عالم می فهمن
موقع فوتبال نگاه کردن 80 دقیقه می نشینی چش تو چش تلویزیون هیچ اتفاقی نمی افته، یه دقیقه میری دستشویی، میای می بینی بازی دو دو تموم شده
از عجایب ایران اینه که پژو 206 رو 12 تومن خریدی، 2 سالم استفاده کردی ، پدرش درآوردی بعدشم 16 تومن میفروشیش
داشتم احساس خفگ? م?کردم …
فک کردم بغض دارم تا ا?نکه مامانم گفت :
لباستو چرا بر عکس پوش?د? ؟
دقت کردید هر وقت تو زندگیتون یه روزنه امید پیدا میشه
سریع یه پتروس فداکار پیدا میشه انگشتش رو میکنه توش!!! ؟
غضنفر میاد تهران ، تو ترافیک گیر میکنه
میگه : ها ماشالا ! به این میگن عروسی
یه همسایه داشتیم به خانومش میگفت "منزل". خانومش خونه ی ما بود اومده بود دنبال زنش. برادرم در باز کرد آقاهه گفت "منزل ما اینجاست؟"
برادرم گفت نه منزل شما ته کوچه ست.
بنده خدا در همه خونه هارو زده بود تا منزلش پیدا کنه
یارو میگفت : رفتم سربازی، روز اول نشوندنمون رو زمین...
جناب سروان داد زد: کی اینجا لیسانس ریاضی داره؟ منم با ذوق و شوق
دستمو بردم بالا گفتم : من!
جناب گفت: پاشو اینا رو بشمار